ماه‌عسل فیروزه‌ای

کتاب الکترونیک PDF

من و آقای شوشو تابستان 1396 برای بار دوم به کوش آداسی سفر کردیم. این سفر، شیرین‌ترین سفر عمرمان بود، پر از عشق و تفاهم و همدلی و البته چند تا اختلاف‌نظر که با مهارت حل شد. توجه داشته باشید که این سفرنامه، راهنمای سفر نیست. من با یکی دو بار سفر به جایی نمی‌توانم مدعی شوم راهنمای سفر هستم. در این سفرنامه، من در مورد خودم، همسرم و رابطه‌مان نوشته‌ام. اگر خاطرات گیس گلابتون دوست دارید، این سفرنامه، فرصتی برای خواندن هفت روز از دل‌انگیزترین خاطرات من است. سفر عاشقانه همراه با یار دلنواز، بهترین هدیه خداست. امیدوارم شما چنین سفرهایی را صدها بار تجربه کنید. این سفر، ماه عسل واقعی ما بود. هیچوقت برای تجربه عشق دیر نیست…

در این سایت بیش از 90 سفرنامه رایگان وجود دارد و فقط چهار سفرنامه فروشی. اگر مایل نیستید این سفرنامه را خریداری کنید، من به تصمیم شما احترام می‌گذارم. از سفرنامه‌های رایگان لذت ببرید. لینک سفرنامه‌های رایگان

من سفرنامه‌هایم را از دیدگاه همسرداری می‌نویسم. از خوب و بد و تلخ و شیرین هم می‌نویسم. خیال ندارم وانمود کنم رابطه من و همسرم، رابطه‌ای سراسر تفاهم و لاو ترکاندن است! نمی‌خواهم مجردها تصور کنند، ازدواج کردن یعنی وارد شدن به بهشت! ازدواج موفق، به تعادل روحی و تعاملی بین فردی نیاز دارد. ما دو تا آدم معمولی با ازدواجی معمولی هستیم که سعی می‌کنیم از معمولی بودن خود، لذت ببریم.

این هم راهنمای رایگان مدیریت اختلافات در سفر زن و شوهری. امیدوارم از آن لذت ببرید.

هشتصد کلمه اول این سفرنامه:

چشمانم را به زحمت باز نگه می‌دارم. روی مبل نرم و مخملی دراز کشیده‌ام و به منظره شگفت‌انگیز روبه رویم خیره شده‌ام. آسمان آبی، دریا آبی، کوه‌ها آبی، خلیجی نعل اسبی شکل که میان تپه‌های سرسبز کاج محصور است، کاسه فیروزه‌ای بزرگ که با درختان همیشه سبز قاب گرفته شده است… پلک‌هایم برای چند لحظه روی هم می‌افتد. با تلاش زیاد دوباره آن‌ها را باز می‌کنم: آبی، آبی، آبی، سبز، آبی، آبی، آبی، سبز… در لابی هتل هستم. روی مبل دراز کشیده‌ام. دیواره لابی شیشه‌ای است و نمایی بسیار زیبا به خلیج توسان دارد. نیمی از دیواره بدون شیشه است و نسیم خنکی از جانب دریا به سوی ما می‌وزد. نسیم، شور و نمناک است و با ملایمت صورتم را نوازش می‌کند. باز هم پلک‌هایم روی هم می‌افتد. احساس می‌کنم روی امواج دریا تاب می‌خورم. رویاهایم آبی آبی آبی است. آقای شوشو با ملایمت مرا از خواب بیدار می‌کند. می‌توانم قسم بخورم که فقط چند لحظه چشمانم را بسته‌ام و اصلاً نخوابیده‌ام. ولی خوابیده بودم.

پنجشنبه 5 مرداد 1396، ساعت یازده صبح است و پیشخدمت هتل نمی‌گذارد ما روی مبل‌های هتل بخوابیم. برای این که خواب از سرمان بپرد، لنگ لنگان به حیاط هتل می‌رویم و یک فنجان قهوه داغ و شیرین می‌نوشیم. آفتاب داغ است و پوست را می‌سوزاند. کله ما از بیخوابی منگ است. در حالی که تلو تلو می‌خوریم دوباره به لابی برمی گردیم. لابی تهویه مطبوع ندارد، ولی آن پنجره زیبا، باد خنک را برای ما به ارمغان می‌آورد. کنار همدیگر روی مبل نرم می‌نشینیم، بهم تکیه می‌دهیم و به منظره جادویی پیش روی‌مان خیره می‌شویم.

سفر ما از شب گذشته شروع نشد، بلکه از دو ماه قبل آغاز گشت. از همان روزی که تصمیم گرفتیم برای پنجم مرداد به ترکیه سفر کنیم. هر شب تورها را بررسی می‌کردیم. می‌خواستیم در یک ریزوت پنج ستاره اقامت کنیم که کنار ساحل باشد. (توضیح: ریزورت هتل‌ها یا هتل‌های مخصوص استراحت ، دارای امکاناتی لوکس هستند که معمولاً در کنار ساحل ، چشمه‌های آبگرم یا ‏جاذبه‌هایی نظیر پیست اسکی و طبیعت بکر واقع شده‌اند. تفاوت ریزورت ها و هتل‌ها در موقعیت آنها ، امکانات ، تفریحات و ‏خدماتیست که ارائه می‌شود. ریزورت ها معمولاً فضای بزرگتری نسبت به هتل‌ها دارند و تفریحات متنوع‌تری را در اختیار ‏میهمانانشان قرار می‌دهند از جمله پارک آبی یا استخرهای بزرگ روباز.‏ ‏ ‏‏‏ ‏این توضیح را از یک سایت گردشگری برداشتم)

بین مارماریس، آنتالیا و کوش آداسی مردد بودیم. پیش از این، من و آقای شوشو فقط یک بار به ترکیه سفر کرده بودیم. شرح آن سفر را در سفرنامه کوش آداسی نوشته‌ام. ریزورت قبلی ما گلف کلاب بود. هتلی مدرن و نوساز، حیف که بالای کوه قرار داشت و کنار ساحل نبود. بعلاوه دفعه قبل، ما از امکانات ریزورت استفاده نکردیم. هر روز صبح سحر از هتل خارج می‌شدیم با تور به یکی از نواحی دیدنی کوش آداسی می‌رفتیم و عصرها له و لورده به هتل برمی گشتیم. بقدری خسته می‌شدیم که نمی‌توانستیم کنار استخر بنشینیم. فقط می‌خوابیدیم. از دعواهای بیهوده‌مان که بهتر است هیچ نگویم. اما این بار معلوم بود قرار است سفر خوبی باشد. از دو ماه قبل از سفر معلوم بود.

من و آقای شوشو در مورد سفر، سلیقه یکسانی نداریم. متاسفانه در سال‌های اولی ازدواجمان به جای این که در مورد تفاوت دیدگاهمان صبحت و مذاکره کنیم، فقط با هم می‌جنگیدیم. این بار خیال داشتم روش جدیدی در پیش بگیرم. به هسرم گفتم:

• هزینه تور با من. بودجه من … است. در حد این بودجه، تور انتخاب کنیم. کوش آداسی را که می‌شناسیم. من در مورد مارماریس و آنتالیا تحقیق می‌کنم. ولی هتل را تو انتخاب کن. چون تو در انتخاب هتل، سلیقه خوبی داری. تور را هم تو پیدا کن، چون تو می‌توانی با قیمت مناسب، تور پیدا کنی.

9 سال طول کشید تا بفهمم تفاوت‌های ما در چیست و چطور می‌توانیم به جای جنگیدن، از توانایی‌های یکدیگر بخوبی استفاده کنیم. من در جمع آوری اطلاعات، طبقه بندی و مقایسه آنها ماهر هستم. ولی موقع انتخاب هتل که می‌شود، سلیقه‌ام به خوبی سلیقه آقای شوشو نیست. بعلاوه بلد نیستم تور با با قیمت خوب پیدا کنم. در حالیکه آقای شوشو در پیدا کردن موقعیت‌های خوب با قیمت مناسب، استاد است.

خیلی خسته بودم. خیلی خیلی خسته بودم. هر دو خسته بودیم. خیال داشتیم یک هفته کامل در ریزورت بخوریم و بخوابیم. آفتاب بگیریم، در آب غوطه بخوریم و کتاب بخوانیم. تبلت های مان را پر از کتاب‌های الکترونیک کردیم. هر شب در مورد سفر رؤیایی‌مان حرف می‌زدیم. من در طول روز از سایت‌های ایرانی و خارجی در مورد کوش آداسی، مارماریس و آنتالیا اطلاعات جمع می‌کردم و آقای شوشو هر روز قیمت‌ها را زیر و رو می‌کرد. شب‌ها اطلاعات را رد و بدل می‌کردیم.

متوجه شدم برای رسیدن به مارماریس باید چهار ساعت در اتوبوس بنشینیم. یعنی به اندازه سفر از تهران به اصفهان. از بس خسته بودیم که حوصله این کارها را نداشتیم. مارماریس از فهرست ما خط خورد………..

خب… چی شد؟ تصمیم دارید این کتاب را بخوانید؟ بله؟ بفرمایید! بلافاصله پس از سفارش، می‌توانید آن را دانلود کنید و از خواندن سفرنامه لذت ببرید.

برای سفارش محصول، لطفا به بالای صفحه برگردید و روی دکمه سبز اضافه به سبد کلیک کنید

اگر مشکلی برای دانلود داشتید لطفا با آدرس ایمیل زیر مکاتبه کنید