30,000 تومان
لذت سفر به هند را ورق بزنید!
چون میترسم اگر راستی راستی به هند بروید، چندان لذت نبرید!
نویسنده: دکتر ساسان جاودانی (آقای شوشو)
زمانی بقدری از خودم و زندگی بیزار بودم و در رحمت خدا را به روی خود بسته میدیدم که اگر اعتقادات مذهبیام مانع خودکشی نبود، لحظهای در پایان دادن زندگی حقارتبارم درنگ نمیکردم. مدام به خدا میگفتم: «اگر زنده ماندن من ذرهای برای تو اهمیت دارد، نشانهای بفرست!» و رحمت خدا بیانتهاست. من آرامش و آشتی با زندگی را در یک مرکز یوگا تجربه کردم و آرزو داشتم پیمان ابدی با معشوق زندگیام را در آنجا جشن بگیرم. در دوران آشنایی با همسرم این راز را با او در میان گذاشتم و او قول داد آرزوی مرا برآورده کند و به عنوان ماه عسل همراه من به آن بهشت بیاید.
پس از ازدواج، متوجه شدم پیشنهاد این مسافرت به عنوان ماه عسل، پیشنهاد خوبی نبوده است. ولی همسرم اصرار کرد که «من قول دادهام و سر قولم میمانم.» ما حدود شش ماه پس از ازدواجمان برای ماه عسل به هند رفتیم. آن هم چه زمانی؟ مرداد ماه! هند در مرداد شبیه جهنم است و قدر مسلم هیچ شباهتی به بهشت ندارد . این سفرنامه ره آورد آن سفر کذایی است. نویسنده این سفرنامه، همسرم، دکتر ساسان جاودانی است. وقتی من برای اولین بار این نوشتار را خواندم، غمگین شدم که چرا همسرم را به چنین جای نامناسبی بردم، ولی بسرعت احساس گناه را رها کردم و از طنز ناب آن لذت بردم. هنگام مطالعه این کتاب گاهی اوقات به صدای بلند قهقهه زدم. ماجراهای این سفر از دید همسرم بیان و چند ماجرا از نظر زمانی جابجا تعریف شده است. برای مثال قرار بود ما سه روز کامل در موسسه یوگا حضور داشته باشیم و یک مراسم کامل پاکسازی انجام بدهیم. به ما گفته شده بود پیش از موعد موسسه را ترک نکنیم، زیرا برای انجام پاکسازی موثر، هالههای محافظتی بدن ما برداشته شده و ما در مقابل هجوم دنیای بیرون بیدفاع هستیم.
شرایط محل اقامت در موسسه یوگا کاملاً ابتدایی بود و امکانات رفاهی کمی داشت. همسرم از خوابیدن در خوابگاههای دستهجمعی، استفاده از توالت عمومی و مراقبههای طولانی که در آنها شرکت نمیکرد، به جان آمده بود. به همین دلیل ما روز دوم موسسه را ترک کردیم. هنوز چند دقیقه از ترک موسسه نگذشته بود که هر دو نفر ما تب کردیم و گلو درد شدید گرفتیم. در آن هنگام سوار تاکسی بودیم و هنوز می توانستیم ساختمان موسسه یوگا را ببینیم. همسرم شاهد قطعی این موضوع است. ما سه روز بعد را در تب و هذیان و البته دعوا سپری کردیم، ولی همسرم به اشتباه بیماری ما را در انتهای ماجرا تعریف کرده است.
اولین سفر دونفره ما، سفر خوبی نبود. نه به خاطر «هند»، زیرا هند سرزمین بسیار زیبایی است و غوطه خوردن در آن را به همه دوستداران تفکر و تعمق سفارش میکنم. اولین سفر دونفره ما سفر خوبی نبود، چون به خواستههای یکدیگر احترام نمیگذاشتیم و چیزی از همسرداری و تفاهم نمیدانستیم. البته خوشحالم همسرم سفر را به شکلی طنزآلود و خوشمزه تعریف کرده است و خوشحالم با خواندن آن لبهای شما پر از خنده میشود.
هند کشور عجیبی است. بالاخره روزی کتابم را مینویسم، کتابی که تا حالا فقط دو فصل آن نوشته شده است. زیرا جرات نکردم آن را حتی برای دل خودم بنویسم. آنقدر حرف برای گفتن دارم که نمیدانم از عهده نوشتن همه آن بر میآیم یا خیر. تجربیاتی آن چنان شگفت دارم که نمیدانم قلمم بضاعت بیان آن را دارد یا نه.
هندوستان جذاب و عشوه گر است. تو را عاشق خودت میکند ولی بقدری کثیف و متعفن است که دلت آشوب میشود. فقر در آنجا بیشرمانه هولناک است، ولی چشمان مردمش آکنده از محبت و مهربانی و شادی است. آنجا که هستی احساس امنیت میکنی. به عنوان زن به تو تعرض نمیشود. تو را بد نگاه نمیکنند. نگران خشونت نیستی. همه ساده پوش هستند. تو هم لباسی نخی و رنگارنگ به تنت میکنی و با یک جفت دمپایی این طرف و آن طرف میروی.
اگر برای گردش به آنجا میروی، توصیه اکید میکنم با یک آژانس مسافرتی درست و حسابی بروی. تا بتوانی زیباییهای نفس گیر هندوستان را با کمترین برخورد با خیابانهای متعفن و گندابهای آن ببینی. منطقه مثلث طلایی را حتما ببین. دهلی، جیپور و آگرا.
معابد هولناک هستند. آنجا میبینی واقعا آدمها به بتها تعظیم میکنند و برایشان نذورات و خوراکی میبرند.
تاج محل، قبله عشاق جهان است. وارد حیاط که میشوی، عمارت مرمری هوش از سرت میبرد. داخل عمارت، به عمد تاریک است و تو در تاریکی به همراه جمعیت، دور گور آن دو عاشق جاویدان را طواف میکنی.
در جیپور فیلهای شکوهمند را میبینی.
اگر قصد داری از ساحل اقیانوس هند استفاده کنی، داری اشتباه میکنی. گوا یا مارینا بیچ آنقدر کثیف است و خیل گدایان چنان گسترده که طعم خاکستر در دهانت باقی میگذارد. ترکیه و دوبی سواحلی زیبا، تمیز و ارزان دارند. من کرلا نبودهام. شاید آنجا خوب باشد، ولی چشمم آب نمیخورد.
هندوستان مهد یوگاست. برای تجربه یوگا به آنجا برو. یوگا شکلهای متنوعی دارد و هر کدام داستانی و حکایتی دارد بس شنیدنی و شیرین. قاطی مردم شو. با قطار سفر کن. کنار خیابان آب نارگیل سر بکش. دندانت را درگوشت شیرین میوه پاپایا فرو کن. پا برهنه راه برو. بگذار روی دستت با حنا نقاشی کنند. حلقه گل یاسمین را به گیسوانت بیاویز. در گرمای طاقت فرسای هند عرق بریز و آرایش نکن. مثل مردم ساده هندوستان، ساده پوش شو. آنجا زمان ارزش ندارد. همه چیز سرفرصت اتفاق میافتد. پس دست کم یک ماهی آنجا بمان تا روحت از شتاب زندگی ماشینی پاک شود.
هرمان هسه، یونگ، سهراب سپهری و… هند را اینگونه تجربه کردند.
ولی اگر خیال داری از یک مسافرت لوکس و تجملی لذت ببری، هرگز به هندوستان نرو، چون گرانترین تورهای مسافرتی و بهترین هتلها هم نمیتوانند فقر و کثیفی هولناک هند را پنهان کنند.
به نظر من هند برای تجربه معنای ناب یوگاست و بس. هرکس چنین عشقی به سر ندارد، عطای هندوستان را به لقایش واگزار کند و آنجا را به عاشقان سینه چاکش بسپارد.
این سفرنامه، شرح ماجرا از دید آقای شوشو است. نویسنده هندیجان نامه: دکتر ساسان جاودانی
پیش از سفارش این کتاب الکترونیک، می توانید این چهار پست رایگان را مطالعه کنید.
سپس برگردید و هندیجان نامه را سفارش بدهید!
برای سفارش محصول، لطفا به بالای صفحه برگردید و روی دکمه سبز اضافه به سبد کلیک کنید
اگر مشکلی برای دانلود داشتید لطفا با آدرس ایمیل زیر مکاتبه کنید
برای نمایش نوشته شما باید وارد شوید.
نقد و بررسی ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.